با این حال والدین خود را به این خاطر سرزنش کرد
همگی ما قربانیانِ قربانیان هستیم آنها هرگز نمی توانستند چیزهایی را به ما بیاموزند که خودشان هیچ گاه نمی دانسته اند.
اگر پدر و مادرتان نمی دانسته اند چگونه خودشان را دوست بدارند ، پس چطور می توانستند به شما بیاموزند که خودتان را دوست داشته باشید؟
اگر پدر و مادرتان نمی دانسته اند چگونه در برابر کودک پرخاشگرشان مقابله کنند پس شما چگونه می توانید در برابر کودک پرخشاگرتان مقابله کنید؟
اگر پدر و مادرتان نمی دانسته اند که در برابر نوجوان سرکش که سمت سیگار رفته چگونه برخورد کنند پس شما چگونه می توانید در برابر نوجوان سرکشتان برخورد کنید؟
و…
آنها تلاش کردند مطابق با همان اصولی که خود در کودکی آموخته اند و همان اصولی نسل به نسل و سینه به سینه در رابطه با تربیت کودک بوده است با همان روش شما را به بهترین نحو تربیت کنند. اگر می خواهید والدینتان را بیشر بشناسید ، از آنها بخواهید تا در مورد دوران کودکی شان صحبت کنند.اگر با تمام وجود و با تمام حس هم دردی تان به صحبت هایشان گوش دهید ، خواهید فهمید که ترس ها و الگوهای نادرست زندگی شان از کجا سرچشمه می گیرد.
زمان حال نقطه قوت شماست
در هر صورت این طرز تفکر در گذشته ریشه دارد ، آنچه اکنون اهمیت دارد ، انتخاب شماست : کدام شیوه تفکر را انتخاب کنید؟شیوه تفکر بر مبنای گذشته یا شیوه تفکر بر مبنای آموزشهای جدید و امروزی
لطفا به افکارتان در همین لحظه توجه کنید. آیا این اندیشه به ضعف یا قوت شما در تربیت فرزندتان منجر می شود؟ آیا می خواهید این افکار بر آینده فرزندتان تاثیر بگذارد؟ به این افکار توجه کنید و آگاهانه اقدام کنید
ما باورهایمان را از کودکی شکل می دهیم در طول زندگی نیز درگیر تجاربی می شویم که مهر تاکییدی بر باورهای ما بزنند .{{ فرض مثال پسری که در خانواده ای بزرگ شده که پدری دیکتاتور داشته و هر حرفی میزند همه بدون چون و چرا باید قبول می کردند و در صورتی که این پسر کار اشتباهی انجام می داده مورد ضرب و شتم پدر قرار می گرفته است چگونه می تواند خودش را از زنجیر افکار پدر دیکتاتور آزاد کند و رفتار و منش خودش در مقابل فرزندش چنین چیزی نباشد و در مورد مسئله ای از فرزندانش نظر خواهی کند و با صلح و دور از خشونت و با مهر و عشق با فرزندش در مورد کار خطایش صحبت و برخورد کند؟}}
به زندگی خود یه نگاهی بیندازید و ببینید که تا چه حد از این دست تجربه ها داشته اید. به نظرم بسیار زیاد با چنین تجربه هایی روبه رو بوده اید ، چرا که تجاربتان انعکاسی از باورهایتان است . مدت زمانی که با مشکلات خود دست و پنجه نرم کرده اید، بزرگی مشکلاتتان و خطر آفرینی آنها همگی حاصل اندیشه های شماست .آیا زمان آن نرسیده است که در مقابل تمام این اندیشه ها و طرز تفکر ایستاده و زندگی خود و فرزندانتان را به سمت آباد شدن ببرید؟
بیشتر مردم زندگی را نوعی مبارزه می دانند در صورتی که اصلا چنین چیزی نیست ما با خودشناسی و درک توانایی ها و استعداد هایمان در زندگی می توانیم بهترین خودمان را پیدا کنیم که این مسئله باعث پیشرفت ما و خانواده مان می شود.
درست است که زندگی نوعی بازی است ولی بدون آگاهی و دانستن قوانین امکان پیروزی و موفقیت وجود ندارد.
ما با خودشناسی می توانیم در واقع حقیقت زندگی و واقعیت زندگیمان را پیدا کنیم و از زندگی خود لذت ببریم و تمام ناراحتی ها و تفکرات منفی و پوچمان را از بین ببریم.
به طور مثال خودشناسی به ما کمک می کند که در شرایط مختلف در مقابل مسائل و مشکلات واکنشی درست داشته باشیم و بتوانیم احساسات یا رفتار های ناپسند خود را کنترل کنیم.{{فرض مثال زمانی که با همسرمان سر موضوعی بحثمان می شود این بحث را در حضور فرزندانمان کنسل کنیم
ویا زمانی که فرزندمان کار اشتباهی را انجام می دهد با صبر و تحمل با کمک فرزندمان مشکل را حل کنیم نه اینکه با گفتارهایی از این قبیل {{تو بی عرضه هستی ، هم سن و سالان خودت را ببین ، یا تو در آینده هیچی نمیشی}} شخصیت و طرز فکر فرزندمون را به بی راهه ببریم و تاثیر قابل توجهی در آینده او بگذاریم.
همچنین می توان گفت که خودشناسی موجب می شود که ما به سلامت روان برسیم و زندگی فردی و اجتماعی خود را تغییر دهیم که این مسئله موجب بهبود کیفیت زندگی فرد و خانواده مان و(( نحوه والدگری یا فرزندپروی ما)) می شود.
والدینی در امر والدگری (فرزند پروری) موفق هستند که چگونگی روابط بین خودشان در اولویت است و حمایتگر یکدیگر هستند، والدگری را کار گروهی می دانند، الگوی مناسب برای فرزندان هستند و در نهایت آرامش و امنیت بین خودشان برقرار است. مهارت خودشناسی و ارتباط، لازمه پله های ایجاد ساختار والدین سالم می باشد.
دروازه علم و دانش همیشه باز است
افکار ما راجع به خودمان ، به حقیقت می پیوندند. من معتقدم که همه، از جمله خود من ، مسئول تمامی پیشامدهای زندگی مان هستیم . از بهترین اتفاقات گرفته تا بدترین حوادث زندگی .
ما دیگران را مقصر از دست دادن فرصت ها و ناکامی های خود می دانیم ؛ بدین ترتیب روحیه مان را از دست می دهیم و دچار سرخوردگی می شویم.
ولی آیا دیگران هستند که به می گویند فلان مهارتی را از شنبه ، سال جدید و… شروع کن یا طرز تفکر و دیدگاه ما است که زندگی مان را به سمت تباهی می برد و اینقدر این شنبه ها و سال های جدید می آید که تا بیاییم چشم باز بکنیم می بینیم همراه با یک عصا و خمیده باید راه برویم
این کار بهمون کمک میکنه به خودمون فکر کنیم، پیشرفت کنیم، مهارت و تخصصهامون رو ببریم بالا و در نهایت بهتر زندگی کنیم.
این را بدان هیچ مهارتهای فردی ذاتی نیست.
این را بدان که فقط باید مهارتها را یاد بگیری.
و در نهایت کسی نمیاد مارا هول بده و بگه برو قط خودت باید خواسته باشی
همه ما عادت داریم که در لحظه به مسائل مختلفی فکر کنیم.(به نظرت به نظرت ذهنت چقدر ظرفیت داره که تویک لحظه به چندین چیز فکر کنی؟)و مدام داریم درباره گذشته و افرادی که در گذشته فلان کاری در حقمون انجام دادمد فکر میکنیم ای کاش به شکل دیگری بود ای کاش جوابشو داده بودم و …و درباره آینده هم خوب فکر میکنیم ای کاش به شکل که ما میخواهیم باشد. سعی کنید از زمان حال لذت ببرید بخاطر چیزی که هست.
و این را بدان اگر انسان در وجود خود تخم نفرت بکارد ، این تنفر به خود او باز می گردد و اگر دلش مملو از عشق و محبت و مهربانی باشد این عشق و دوستی در خانه او نیز سایه خواهد گستراند